۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

آتش خاوران

در صندلی بازجویی اف بی ای نشسته بودم ،دو مامور روبروی من بودند ،من ۵ سال و نیم در لیست تحقیقات تروریستی اف بی ای بودم و حالا برای دومین بار به من میگفتند که من ۳ راه دارم  ۱- دیگر با مجاهدین خلق ایران همکاری نکنم ۲-خاک امریکا را ترک کنم ۳- مرا دستگیر میکنند ،خودشان هم میدانستند که من باز هم از امریکا بیرون میروم  و گرین کارد  و پول و از این چیزها نمیتواند جلوی حمایت من از انقلابیون را بگیرد . به هر حال کشور آنها بود و من میهمانی که آنها نمیخواستند . 
در حالی که پرسش و پاسخ ادامه داشت ،من دیگر نه میشنیدم و نه میدیدم ،این ۳ شرط مرا به ۱۳۶۷ برده بود و ۳ سوالی که از زندانیان قتل عام میپرسیدند ،۱- منافق یا مجاهد ..............ولی این کجا و ان کجا ،باز هم در مقابل ۳۰۰۰۰ هزار زندانی قتل عام شده احساس کوچکی میکردم ،من از چه میگذشتم و آنها از چه .........،حد اقل من میتوانستم انتخاب کنم ولی آنها ......... لحظه ای به خودم بر گشتم و از مامور پرسیدم : انسانها یی هستند که از همه چیز خودشان برای آزادی و صلح و آینده بهتر برای کل  جامعه بشریت گذشته اند تو چه احساسی نسبت  به آنها داری ،،مامور اف بی ای در حالی که دیگر سرش را پایین آورده بود گفت که به آنها احترام میگذارد ،
دوباره افکار من به گورهای دست جمعی رفت و یاد ترانه زیبائی که داریوش به یاد بود قتل عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ خوانده که میگوید که /نه زمین خاک قدیمی /نه هوا همان هواست /تا چشام کار میکنه /هر چی که مونده نا بجاست /..../تیر باران شقایق /باغبانی کردن باد ،به نا بجائی خودم فکر میکردم و نا بجائی مدعیان امروز که چشمهایشان را به یکی از سیاهترین لحظات تاریخ ایران بسته اند ،براستی چگونه میشود یک قدم از دیکتاتوری مذهبی فاصله گرفت و در محکوم کردن این جنایت هولناک چیزی نگفت ، آتشی که در دل خاوران و دیگر گورهای دستجمعی فروزان است ما را به حمایت از حقوق از دست رفته این قهرمانان شهید میخواند ،آنها نسلی بودند که بر دستان کثیف هیچ دیکتاتوری بوسه نزدند .اگر ایستادگی میکنیم به بهای مشعل فروزانی است که در خاک خاوران ،با تکیه بر اصالت و شرف یک خلق آتش انقلاب را روشن نگه داشته است  
فرهاد علیپور

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

۲ ندا و یک پاسخ ( ندا آقا سلطان ، ندا حسنی ،علی اکبر اکبری )

۱- ندا آقا سلطان دختر آزادیخواهی بود که به تظاهرات بر علیه دیکتاتوری فاشیستی  رفته بود .
دژخیمان خامنه ائی او را به شهادت  میرسانند ،عفو بین الملل در سالروز شهادت  ندا میگوید ،  مقامات رژیم ایران باید بدانند تلاشهایشان برای پاکسازی مدارکی که به دست داشتن آنها در این قتلها اشاره دارد، مردم ایران را ساکت نخواهد کرد، و مردم به خواست خود در مورد حقیقت مرگ ندا و بسیاری دیگر و اجرای عدالت ادامه میدهند. قاتل ندا اقا سلطان را باید به پای میز عدالت کشاند.
تایمز لندن ندا آقاسلطان شهید ملی قیام سراسری مردم ایران را به‌عنوان شخصیت سال معرفی کرد.
 مادرندا آقا سلطان شیر زنی است که بر پیام آزادیخواهی دخترش وفادار میباشد .
۲-  ندا حسنی دختر جوانی بود که ١٠سال پیش در لندن و در مقابل سفارت فرانسه از وجود خود مشعلی ساخت تا برای همیشه نور آزادی بر میهن اسیر تابناک بماند . گوینده کانال ۴ تلویزیون انگلیس در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود از این دختر تحصیلکرده و انقلابی که فرانسه و انگلیسی را مثل زبان مادری حرف میزد ،یاد کرد .
مادر ندا حسنی بعد از شهادت ندا گفت که تا آخرین لحظه زندگی اش پیام آزادیخواهی ندا را به گوش دنیا خواهد رساند .
۳- علی اکبر اکبری جوان ۲۱ ساله ائی بود که پیام نداها را شنیده بود و به گفته خودش در روز تولدش مرگ دژخیم
اوین  لاجوردی جنایتکار را به مردم ایران هدیه میکند  
رژیم بعد از شهادت علی اکبر به سراغ   پدر پیرش میروند  تا او را وادار کند که بر علیه پسرش چیزی بگوید ،
پدر علی اکبر بر پیمان پسرش وفادار میماند و رژیم او را هم به شهادت میرساند        
ملتی که نداها و علی اکبرها را دارد ، حتما  به آزادی دست خواهد یافت ، نداها پیغام خود را به رساترین شکل داده اند ، امروز ، روز علی اکبرهاست

فرهاد علیپور  

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

خامنه ایی در دقیقه ۹۰

مثال رژیم ملاها به مانند داستان خر مگسی است که زمانی که مرگش فرا میرسد به سمت دریا میرود ،تا آنکه موجی به ته دریا بکشدش و به عمرش پایان دهد .
تیم غضنفر با تیم آرژانتین بازی داشته ،مربی به بازیکنان میگه که مارادونا رو محکم بچسبید که گل نزنه ،توپ دست غضنفر میوفته و همه رو دریب میزنه ولی توپ رو میفرسته به دروازه خودش ،این کار ۲-۳ بار تکرار میشه ،مربی به بازیکنها میگه ،مارادونا رو ول کنید به غضنفر بچسبید ،همانطوری که خامنه ایی حالا مونده که دیگه باید به کی بچسبه ،به احمدی نژاد ،به مشائی به طا یب  به نویسنده رجا نیوز به ........
سر تیتر سایت رجا نیوز متعلق به باند خامنه ایی  نظرم را جلب کرد که نوشته بود :

دود بی توجهی به حرفهای خامنه ایی  در مورد اتهام زنی به چشم که میرود ؟
سر تیتر خبر خودش از عمق شکاف و درماندگی رژم ملاها خبر میدهد ،استیصالی که در دقیقه ۹۰ بازی تمامی رژیم را فرا گرفته است .
نویسنده مطلب خودش بدون هیچ تحلیل اضافه تر از جانب من به این گواهی میدهد و میگوید : خامنه‌اي روز دوشنبه هفته جاری نیز با تأکید مجدد بر خودداری از طرح مسائل اختلافی هشدار داد که اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد كرد. ممكن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع می شوند 
یعنی خامنه ایی اعتراف میکند که از رژیمش آدمهای هوشمندتر دفع شده اند  و کودن ها و احمق ها بر سر کارند
نویسنده رجا نیوز شکایت میکند که چرا مهدی طا یب و دیگران التماس  مجدد خامنه ایی را  گوش نمیدهند  
در ادامه مطلب  نویسنده  رجا نیوز بعنوان مدافع ولی فقیه ، تمام ریش و پشم ولی فقیه را به زمین میریزد و به درماندگی رژیم اعتراف میکند و میگوید   :
همچنین یکی از انتقادهای جدی در مورد عملکرد آقای احمدی‌نژاد در ماجرای وزیر اطلاعات این بود که این اقدام علاوه بر آنكه يك حرکت  آشكار و ايستادگي در مقابل امر ولي‌فقيه است، مي‌تواند در آينده جريان داراي زاويه با انقلاب را نيز در جسارت‌هاي خود متجري و مجهز به بهانه كند                                                                                                        
نویسنده رجا نیوز به نوحه خو انی خود برای مرگ ولی فقیه ادمه میدهد :
با اين حال، حرمت بیانات خامنه ایی را باید همه نگه دارند و با برخي از رفتارهاي خود كه نتيجه عملي آن از فصل الخطاب افتادن اوامر و نواهي ولي‌فقيه است، موجب شادماني ضد انقلاب و برخي از جريان‌هاي داخلي متمايل به فتنه نشوند.   
دیکتاتوری مذهبی در پایان خود به مانند آبکشی شده است که هر جایش را میگیرد از جائی دیگرش بیرون میریزد و این خودش دلیلی برای خنده و شادی مردم ما شده است .


فرهاد علیپور

۱۳۹۰ تیر ۱۵, چهارشنبه

من و رهبری

در گرد همایی ویلپنت پاریس نشسته بودم و به سخنرانی خانوم مریم رجوی گوش میکردم و هر چند گاهی از جایم بلند میشدم  و با اشتیاق برای  حرفهایی که زده میشد با تحسین کف میزدم .دست راست من عده ایی نشسته بودند که از اعضا و هواداران شورای ملی مقاومت ایران  بودند ،در میان جمعیت انبوه برادران و خواهران مجاهد خلق ایران و هوادارن  آنها  را میدیدم . آنورتر چریکهای  فدائی خلق  میز کتاب گذاشته بودند ،و من به این فکر میکردم که من چرا اینجا هستم و جایگاه من در این گرد همایی چیست ،من که هیچکدام از این افراد نبودم ولی اشتیاقم هم کمتر از آنها نبود ،قضییه به ۱۴-۱۵ سال پیش بر میگردد  زمانی که شورای ملی مقاومت با طرح بیانیه  ملی ایرانیان، خواهان همبستگی ایرانیان بر علیه دیکتاتوری مذهبی حاکم و برقراری یک حاکمیت دموکراتیک در ایران میشود و من هم ان بیانیه را امضاء میکنم .در بیانیه آمده بود که هر کس میتواند به عملکردها و نظرات شورای ملی مقاومت یا مجاهدین خلق انتقاد داشته باشد ولی این انتقاد مسبب نزدیکی به هیچکدام از جناحها ی داخلی رژیم  نشود این برای من شروع بسیار خوبی بود تا به یک مقاومت مردمی نزدیک شوم و هویت خودم را هم داشته باشم .
خانوم مریم رجوی در حین سخنرانی که شخصیتهای سیاسی زیادی از امریکا و اروپا در ان حضور داشتند و به حق هم که چه با شکوه صحنه را اداره میکردند ،گفتند که پرونده جنایتهای رژیم  به وسیله جامعه بین الملل باید که به دادگاه لاهه سپرده شود و حکم جلب خامنه ایی صادر شود و چنین خو اهد شد .
خانوم رجوی حرفی را میزد که آرزوی من بود و همه حمایت من هم از خانوم رجوی بر اساس برنامه ها و عملکردهای ایشان بود ،پشتیبانی من از خانوم رجوی  برای ان است  که ایشان این توانائی را داشته و دارند که ایرانیان را بر اساس یک خواسته ملی دور هم جمع کنند . 
                                                                                                                                                               طرف صحبت خانوم رجوی دیگرنه فقط مجاهدین خلق ایران و هوادارانشان و نه فقط شورای ملی مقاومت و هوادارانشان ،بلکه من و همه ایرانیان بود .
در اینجا بود که به جواب خودم میرسیدم که علت شوق من به پرچمداری خانوم رجوی چیست ،چون ایشان سمبل خواسته های  مردم ایران هست ،آرزوهایی که بیش از ۱۰۰ سال سرکوب شدند . پس دیگر خانوم رجوی نه تاج الماس نشان دارد  نه عکسش در ماه دیده میشود و نه فردی مثلا متفاوت از من و تو. 
                                                                                                                                                                            خانوم رجوی زنی است که حرف من وتو را تکرار میکند و عمل میکند و من هم با اطمینان کامل این رهبری را بر اساس برنامه هایش قبول میکنم و با ان همکاری میکنم .

فرهاد علیپور

۱۳۹۰ تیر ۱۴, سه‌شنبه

مشایی هم چون احمدی نژاد تیرخلاص زن بوده است

جدال باندهای حکومتی  با وارد شدن در فازهای جدید، چنان شدت یافته است که ولی فقیه هم به عدم توانایی خود در به دست گرفتن ریسمان بریده کشتی حکومت اعتراف می کند. این امر را می توان در واکنشهایش ناهماهنگ وی دید. خامنه ای روز دوشنبه بر وجود اختلافات حکومتی به عنوان نقطه ضعف تاکید گذاشت و خواستار آن شد که همه چون «صف واحد و دیواری نفوذناپذیر در مقابل دشمن بایستند.»

همه حرفهای روز دوشنبه خامنه ای تاکید بر ریزش دیوارهای پوسیده و لرزان معبد ویرانه حکومت ولایی می کند. ویرانه ای که با دستیابی سپاه پاسداران بر شریانهای اقتصادی، چپاول و دزدی و نیز در پی ان دسترسی به قدرت سیاسی زیر چتر حمایتی ولی فقیه و دستگاه سرکوب سر پا نگاه داشته  شده است.

در دعوای باند احمدی نژاد و ولی فقیه، بعد از کشاکش بر حق دستیابی به  رمالها و جن گیران، اختلافهای جدی پشت صحنه به میدان ریخته شده و هر دو طرف حربه های یکسان را در مورد هم به کار می برند. در این میان افشاگریهای که دو طرف از فساد مالی، اخلاقی و دزدیهای همدیگر انجام می دهند قابل توجه است. 

سایت سحام نیوز روز 11 تیر قسمتهایی از نامه رضا گلپور از طرفداران باند ولی فقیه یا اصولگرایان را به احمدی نژاد  منعکس کرده است. وی در این نامه مشایی را از بانیان انجمن حجتیه در استان مازندران دانسته که بعدا به سپاه پیوسته است.  رضا گلپور در این نامه به سوابق مشایی در کشتار «مخالفان نظام» اشاره می کند. وی می نویسد مشایی «از عاملان اعدام بسیاری از مخالفان نظام در رامسر» بود. او ادامه می دهد: «این که عده یی که دستگیر شدند و در زندان منتظر محاکمه بودند توسط نیروهای تحت مسئولیت آقای مشایی، بدون حکم دادستانی به جنگلهای منطقه رامسر برده می شوند و به آنها تیر خلاص زده می شود با کدام منطق شرعی و قانونی توجیه است؟» وی پاسخ مشایی را نسبت به این موضوع منعکس کرده است. مشایی در پاسخ گفته است «حالا چهار تا سگ محارب هم کشته شدند مگر چه اتفاقی افتاده است.؟» وی می گوید «من در پژوهشها سندهایی دیده ام که انسان وحشت می کند.»
این که فرمانده اصلی کشتار مخالفان حکومت، خود خمینی بود و نیز همه کارگزاران حکومت بر آن آگاه بوده اند، این که عده ای از حکومتیان مجریان فعال بوده اند و باقی مانده ها از تماشاگران و یا تشویق کنندگان این جنایتها بوده اند، بر کسی پوشیده نیست. برخی از این استاد تا کنون منتشر شده است. اما رو کردن دست همدیگر تا حد نقش تیر خلاص زن، نشان از ریزش همان دیواری دارد که خامنه ای روز دوشنه برای حفظ آن سخن پراکنی کرد. یدون شک این دیوار در زلزله جنبش مردمی چنان سوراخ شده است که سنگ روی سنگ بند نخواهد شد و  جز فروپاشی  در چشم انداز نزدیک نشان نمی دهد.


زینت میر هاشمی