۱۳۹۱ اردیبهشت ۴, دوشنبه

سیل تهران و تقدیر ویژه آخوند جنتی از احمدی نژاد آینده









پاک سازی جویبها و کانال فاضلاب و آبهای زائد از اولین وظا یف شهرداری است و در هر حاکمیتی بی توجهی به این ضرورت نشان از بی لیاقتی شهردار داشته و منجر به توبیخ و استعفا او میشود ،اما داستان ملاهای ایران به زبان انگلیسی با لهجه آمریکائی برایشان نوشته میشود ، شاهدیم که رسانه های رژیم و رسانه های وابسته به غرب با اشل جدیدی از مسخرگی تلاش کردند از قالیباف شهید زنده بسازند و در نماز فریب جمعه هم شاهد تقدیر ویژه آخوند فسیل جنتی ازقالیباف برای سیل در تهران هستیم ،تا به خیال خام خود با این فضا سازیها راه را برای تنها مهره باقی مانده خامنه ای برای انتخابات موسوم به رئیس جمهوری رژیم هموار کنند .

                                                                                                                             فرهاد علیپور     

۱۳۹۱ فروردین ۱۸, جمعه

آتش خاوران


 


در صندلی بازجویی اف بی ای نشسته بودم ،دو مامور روبروی من بودند ،من ۵ سال و نیم در لیست تحقیقات تروریستی اف بی ای بودم و حالا برای دومین بار به من میگفتند که من ۳ راه دارم ۱- دیگر با مجاهدین خلق ایران همکاری نکنم ۲-خاک امریکا را ترک کنم ۳- مرا دستگیر میکنند ،خودشان هم میدانستند که من باز هم از امریکا بیرون میروم و گرین کارد و پول و از این چیزها نمیتواند جلوی حمایت من از انقلابیون را بگیرد . به هر حال کشور آنها بود و من میهمانی که آنها نمیخواستند .
در حالی که پرسش و پاسخ ادامه داشت ،من دیگر نه میشنیدم و نه میدیدم ،این ۳ شرط مرا به ۱۳۶۷ برده بود و ۳ سوالی که از زندانیان قتل عام میپرسیدند ،۱- منافق یا مجاهد ..............ولی این کجا و ان کجا ،باز هم در مقابل ۳۰۰۰۰ هزار زندانی قتل عام شده احساس کوچکی میکردم ،من از چه میگذشتم و آنها از چه .........،حد اقل من میتوانستم انتخاب کنم ولی آنها ......... لحظه ای به خودم بر گشتم و از مامور پرسیدم : انسانها یی هستند که از همه چیز خودشان برای آزادی و صلح و آینده بهتر برای کل جامعه بشریت گذشته اند تو چه احساسی نسبت به آنها داری ،،مامور اف بی ای در حالی که دیگر سرش را پایین آورده بود گفت که به آنها احترام میگذارد ،
دوباره افکار من به گورهای دست جمعی رفت و یاد ترانه زیبائی که داریوش به یاد بود قتل عام زندانیان سیاسی ۱۳۶۷ خوانده که میگوید که /نه زمین خاک قدیمی /نه هوا همان هواست /تا چشام کار میکنه /هر چی که مونده نا بجاست /..../تیر باران شقایق /باغبانی کردن باد ،به نا بجائی خودم فکر میکردم و نا بجائی مدعیان امروز که چشمهایشان را به یکی از سیاهترین لحظات تاریخ ایران بسته اند ،براستی چگونه میشود یک قدم از دیکتاتوری مذهبی فاصله گرفت و در محکوم کردن این جنایت هولناک چیزی نگفت ، آتشی که در دل خاوران و دیگر گورهای دستجمعی فروزان است ما را به حمایت از حقوق از دست رفته این قهرمانان شهید میخواند ،آنها نسلی بودند که بر دستان کثیف هیچ دیکتاتوری بوسه نزدند .اگر ایستادگی میکنیم به بهای مشعل فروزانی است که در خاک خاوران ،با تکیه بر اصالت و شرف یک خلق آتش انقلاب را روشن نگه داشته است
فرهاد علیپور

چوپان دروغگو و همجنس آمریکایی احمدی نژاد

سیمور هرش چوپان دروغگو و همجنس آمریکایی احمدی نژاد , کیوان کابلی در برنامه ذره بین گذشته و فعالیت سیمور هرش خبرنگار و نویسنده مجله نیویورکر را در رابطه با ایران بررسی می کند. سیمور هرش تاکنون بارها و بارها با ذکر جزئیات از حمله نظامی اسرائیل و آمریکا سخن گفته است .در آستانه خروج نام مجاهدین خلق ایران از لیست سیاه وزارت امور خارجه آمریکا و همزمان با سالگرد تهاجم سربازان عراقی به مجاهدین بی سلاح اشرف که سند انکار نا پذیر جنایت علیه بشریت می باشد. سیمون هرش با ادعای مضحک اینکه نیروهای مجاهدین در صحرای نوادا امریکا آموزش‌هایی نظیر ردیابی تماس‌ها، رمز نویسی، آموزش‌های مربوط به تسلیحات و تاکتیک‌های واحدهای کوچک دیده اند را البته با استناد به یک منبع اطلاعاتی گمنام و بی نام ونشان مطرح میکند . اینگونه دروغ ساختن دلیلی بر وحشت ونگرانی آشکار رژیم فاشیستی از سازمان مجاهدین خلق می باشد. و همچنین نشان از آخر سناریو سیاست مماشات غرب به ویژه آمریکا با رژیم ایران است .مجاهدین خلق ایران و اعضایش در امریکا هیچ وقت سلاح و آموزشی نداشته اند.رژیم درمانده و مفلوک خامنه ای بهتر است بجای این مزخرفات بر علیه مجاهدین که کسی را  نمی فریبد  به بیچارگی خودش بیاندیشد که همین چند روز دیگر با افتضاحی که بر سر مذاکرات اتمی پیش آورده ،چه خاکی بر سرش خواهد ریخت .رژیمی  که غضنفر هایش آماده هستند که پشت سر هم بهش گل بزنند ،به اعتراف این غضنفر نگاه کنید :غلامرضا مصباحی مقدم، رئیس کمیسیون ویژه‌ی طرح تحول اقتصادی، به وبسایت مجلس ایران گفته است: «این امکان برای ایران، از نظر علمی و فناوری، وجود دارد که اقدام به تولید سلاح هسته‌ای کند ، .دروغگو بودن سیمور هرش این یاور ملاهای فاشیست ایران بر همگان عیان شده است و نیازی به توضیح بیشتر  برای دروغهای دیروز و امروز و فردایش نمیباشد .                        فرهاد علیپور

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

نیروی قدس میخواست روی آنها کنترل داشته باشد

.بدون اینکه ما بتوانیم موقعیت را کنترل کنیم آنها را به آپارتمان هایی در اربیل منتقل کردند. من هنوز از سرنوشت آنها تا به امروز خبر ندارم. اما آنچه میدانم و شنیدم این بود که نیروی قدس میخواست روی آنها کنترل داشته باشد, مشروح سخنرانی بسیار جالب و خواندنی :
سرهنگ مک گلاسکی- از فرماندهان مستقر در اشرف تا سال ۲۰۰۸متشکرم. خانم مریم رجوی و میهمانان محترم. خانمها و آقایان. من یک سخنران حرفه یی نیستم. شاید به خوبی دیگران صحبت نکنم. ولی میخواهم یک چیز را بگویم: من یک شهروند اشرف هستم.من فرزندان و برادران و خواهران و مادران و پدران شما را میشناسم. اجازه بدهید امروز در حمایت از آنها قیام کنیم. امروز من یک سرباز سابق هستم. در طول ۱۳ ماهی که در اشرف بودم مسئول حفاظت از ساکنان اشرف بودم. این حفاظت تحت کنوانسیون چهارم ژنو به آنها داده شد. ساکنان به طور داوطلبانه این حفاظت را از طرف آمریکا پذیرفتند بعد از این که تسلیحات دفاع از خود را تحویل دادند. آنها به آمریکا برای تأمین حفاظت اعتماد کردند. این کار را کردند به خاطر اعتمادی که امروزهم باید همچنان به آن پایبند باشیم. اعتمادی که باید به جهان داده شود تا اطمینان حاصل شود که این افراد از آزادی و امنیت برخوردار خواهند بود.در فاصله ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸, نزدیک به ۳۰۰ نفر به ایران برگشتند. از آنها بجز تعداد بسیار کمی, خبری در دست نیست. اما میتوانم در مورد یک نفر به شما بگویم که ما از او خبر دریافت کردیم. او بتول سلطانی بود. اگر این نام را تا بحال نشنیده اید, او ساکن اشرف بود و به ایران رفت. یکی دو ماه بعد من نصف شب از طرف یکی از ایستگاههای پلیس ما در خارج از اشرف یک تماس عجولانه تلفنی دریافت کردم, که میگفت خانم سلطانی با پاسپورت ایرانی به عراق بازگشته است. و او از طریق مترجم خودم، به من گفت که او مجبور شده است که به عراق بازگردد تا خانواده اش در ایران امن بماند. او گفت از دست گروگانگیرانش در بغداد فرار کرده و میخواهد به اشرف بازگردد. بسیارخوب، مدت کوتاهی بعد، او دوباره در اشرف ظاهر شد. این بار با اعتراض به اینکه گویا همسرش در اشرف توسط اشرفی ها بزور نگهداری شده است. من شخصا با همسر سابق او مصاحبه کردم. همانطور که با هزاران نفر دیگر در اشرف بهمراه خانواده های آنها مصاحبه کرده بودم. او (سلطانی)حالا دیگر مامور نیروی قدس و رژیم ایران بود. میتوانم به شما بگویم که ساکنان اشرف آنجا هستند چراکه خواست آنها همین است.مثل هر سازمان دیگری, برخی افراد شاید بخواهند صفوف آن را ترک کنند و این افراد از طرف رهبری و ساکنان، اجازه ترک محل داشتند. آنها پیش ما آمدند، با اطمینان کامل که ما به آنها موقعیت پناهندگی خواهیم داد و سپس آنها بدنبال زندگی خود در کشورهای اروپایی خواهند رفت. سازمان ملل آمد و با آنها مصاحبه کرد و به آنها گوش فرا داد و شنید که به کدام کشورها میخواهند برود. و ما آنها را در یک محل پناهندگی گذاشتیم بنام «کمپ پناهندگی اشرف» با این نیت که این بعنوان نمونه ای خواهد بود در صورتیکه میتوانستیم این افراد را به نقاط دیگری در سایر کشورها بفرستیم. سپس میتوانستیم به ساکنان اشرف بگوییم، شما دیگر بیش از این لازم نیست اینجا بمانید. شما میتوانید در هر زمان بروید. و ما معتقد بودیم که این سیاست دلپذیر «فروپاشی» به بستن کمپ اشرف راه خواهد برد.خوب، حالا من میتوانم به شما یک چیز بگویم که آن افراد بیچاره در آنجا که ما بنام کمپ پناهندگی برایشان درست کرده بودیم، ۴ سال به انتظار نشستند، با وعده های زیادی از جانب صلیب سرخ و سازمان ملل و سایر آژانس ها. و من نشستم و دیدم که چگونه آدمهای اتحادیه اروپا می آمدند، هرکسی که می آمد قول کمک میداد که پناهنده می پذیرد. اما میخواهم به شما بگویم که هیچکس پناهنده ای نپذیرفت. بعد وضعیت آنقدر وخیم شد که دیگر آن افراد که نزد ما آمده بودند، میخواستند از این محل آزاد شوند. آنها با کار کردن پیش ما (آمریکایی ها) پول دریافت میکردند و پول کافی داشتند که آزاد شوند. من نهایتا فرمانده خود را قانع کردم که به آنها اجازه بدهیم بروند. ما تدریجا با تعداد خیلی کمی شروع کردیم و درها را باز کردیم. آنها مایملک فردی خود را برمیداشتند و محل را ترک میکردند. خیلی ها به ترکیه رفتند و چند تن از آنها در این راه جان خود را از دست دادند. در مورد بقیه ما تصمیم گرفتیم که یک کمپ مخصوص پناهندگی برای آنها در دهوک کردستان بسازیم. دولت کردستان و سازمان ملل با ما همکاری کرد و ما فکر میکردیم که کار بسیار عالی پیش میرود. ما آنها را به دهوک نقل مکان دادیم و این افراد در هتل ها مستقر شدند. اما قبل از اینکه ما بتوانیم آنها را در کمپی که قصد ساختنش را داشتیم مستقر کنیم دولت اربیل آمد و آنها را با توافق سازمان ملل به جای دیگری برد.بدون اینکه ما بتوانیم موقعیت را کنترل کنیم آنها را به آپارتمان هایی در اربیل منتقل کردند. من هنوز از سرنوشت آنها تا به امروز خبر ندارم. اما آنچه میدانم و شنیدم این بود که نیروی قدس میخواست روی آنها کنترل داشته باشد.من این داستان را برای شما تعریف کردم چون مهم است که درک کرد ما نیاز به کمک از طرف جهان داریم. وقتی ما نتوانستیم برای این تعداد موقعیت پناهندگی دریافت کنیم و آنها را به آزادی در کشورهای دیگر برسانیم، چطور میتوانیم وضعیت ساکنان کنونی اشرف را تعیین تکلیف کنیم. ما نیازمند کمک هستیم.میخواهم کمی در رابطه با افرادی که با آنها ۱۳ ماه زندگی کردم بگویم، کسانی که با آنها غذا صرف میکردم، کسانیکه آنها را در خانه هایشان ملاقات کردم. ما تضمین کردیم که آنها به زور به ایران بازگردانده نخواهند شد. و در طول ۱۳ ماهی که با ساکنان اشرف کار کردم، من چند مشاهده داشتم. اول اینکه آنها رابطه بسیار خوبی با ساکنان روستاهای اطرفشان داشتند و این رابطه بود که جان سربازان آمریکایی را نجات داد. ضمناً ما ۱۳ سرباز را در راه حفاظت از ساکنان اشرف از دست دادیم. آمریکا تعهد داد. و ۲۰ سرباز دیگر نقص عضو شدند. و من خاطراتی دارم که همه عمر در رابطه با آنچه در حفاظت از ساکنان اشرف انجام شد به یاد خواهم داشت.
  • حالا چرا من امروز اینجا حضور یافته ام؟ چون من مسئولیت خودم را جدی میگیرم.ساکنان اشرف بسیار مستقل بودند. آنها میتوانستند همه چیز بسازند. آنها کارخانه میساختند و هر کار که میخواستند تنها با دستان و ابزار معدودی انجام میدادند. آنها هزینه های همه چیز خود ازجمله سوخت و مایحتاج و غذای خودشان را پرداخت میکردند. تنها کاری که ما میتوانستیم انجام دهیم این بود که برای آنها اسکورت به بغداد داشته باشیم تا بتوانند مایحتاج خود را تأمین کنند. وقتی آنها مشکلات جدی پزشکی داشتند لوازم لازم را میخریدند. در یک نوبت تعدادی از ساکنان بسیار مریض بودند و نیاز به کت اسکن داشتند. رهبری آنها راهی را پیدا کرد که این لوازم تهیه شود اما دولت عراق به ما اجازه وارد کردن این لوازم به کمپ را نمیداد. ساکنان اشرف بیمارستان خودشان را داشتند که بسیار خوب نگاه داشته میشد و نیازهای افراد را تأمین میکرد. آنها تأسیسات آموزشی داشتند که افراد در آنها مدارک در سطح دانشگاه دریافت میکردند. آنها مزارع داشتند. یک دوست من کار کشاوری می کرد. من از باغ او بازدید میکردم و از محصولات کشاورزی او میخوردم. آنها تأسیسات تولید بنگال داشتند. من بنگال در آمریکا دیده ام اما هیچوقت اینقدر محصولات با کیفیت بالا ندیده بودم، آنها این محصولات را تولید میکردند و در عراق میفروختند تا مایحتاج خود را تأمین کنند. آنها کارگاههای خیاطی و مراکز آزمایشی کامپیوتر داشتند. آنها همیشه به دنبال زندگی در صلح بودند. هیچوقت قصدی برای صدمه زدن به هیچکس در عراق نداشتند. آنها همچنین از روستاهای اطراف حمایت میکردند و به آنها خدمات پزشکی میرساندند. من میتوانم یک خاطره در این رابطه به شما بگویم. کمی قبل از اینکه صحنه را ترک کنم، یک پسر ۱۰ ساله روستایی زیر آوار ساختمان قرار گرفته بود و مجروح شده بود. خانواده عراقی در حالیکه فرزند خود را در آغوش داشتند (به اشرف) آمدند. او از ناحیه سر جراحات جدی برداشته بود. پزشکان اشرف حسن نیت نشان دادند و او را به بیمارستان بردند و بر روی او عمل جراحی کردند و جان او را نجات دادند. من شخصاً آنجا بودم. مردم عراق به ساکنان اشرف به خاطر کمکهایی که به افراد اطراف اشرف میکردند بدهکارند. ساکنان اشرف بعلاوه خدمات پزشکی فرصت شغلی را هم در آن استان دیالی که هیچ فرصت کاری وجود نداشت، ایجاد میکردند. روستاهای اطراف با کار در اشرف امرار معاش میکردند. مردم عراق در این باره به ساکنان اشرف بدهکارند. آب آشامیدنی که ما اصلاً به آن فکر نمیکنیم، مثلا همین بطری آبی که من امروز از آن مینوشم. اما وقتی در یک صحرا در اشرف هستید به آب جاری برخورد نمی‌کنید مگر در کمپ اشرف. آنها آب را از رودخانه های دجله و فرات میگرفتند و کیلومترها آن را پمپ میکردند. آنها مرکز تصفیه آب ساخته بودند و آب رودخانه را تصفیه میکردند و به همه روستاهای اطراف پخش میکردند.اما دولت عراق نمیتواند حتی آب آشامیدنی پناهندگان در لیبرتی را تامین کند!چرا من اینجا هستم؟ چونکه ساکنان اشرف تروریست نیستند. آنها افرادی هستند که سعی میکنند مثل شما در اینجا سمبلهای شجاعت باشند. آنها داوطلبانه سالها خود را در شرایط بسیار سختی قرار داده اند. آنها با ارتش آمریکا و سفارت آمریکا و کمیساریای عالی پناهندگان و صلیب سرخ و دولت عراق همکاری کرده اند. آنها نشان داده اند که آماده اند همه کار برای بهبود وضعیت انجام دهند، همانطور که هم اکنون انجام داده اند و افرادی به لیبرتی نقل مکان شده اند با این امید که با حرکت به آنجا آزاد شوند. اما اینطور نشده است. امروز، ساکنان اشرف در معرض حمله قرار گرفته اند. افرادی که مسئول حفاظت از آنها هستند از آنها حفاظت نمیکنند. آنها قول داده اند شهر را ترک کنند و به مکان امن دیگری نقل مکان کنند، یعنی لیبرتی. همانند سابق، ساکنان این کار را با حسن نیت انجام دادند و نقل مکان کردند. ولی آنجا خانه آنها نیست. اشرف به مدت بیست یا بیست و پنج سال خانه آنها بود. حرکت دادن آنها به یک جای عجیب بسیار سخت است. آنها اموال خود را که در اشرف داشتند از دست داده اند. اموال آنها را در حال حرکت به لیبرتی از آنها گرفتند. اگرچه آنها بسیار ماهر هستند اما اگر افراد ابزار و لوازم کافی نداشته باشند نمیتوانند نیازهای خود را تامین کنند و به همین خاطر لیبرتی مثل یک زندان است. آب تمیز ندارد، مشکلات بهداشتی دارد، برق کافی ندارد، آزادی حرکت در آنجا وجود ندارد. نمیتوان افراد را در قفس نگاه داشت و پلیس مسلح و دوربینهایی را ۲۴ ساعته در آنجا حفظ نمود و دائم حوزه خصوصی آنها را مورد تجاوز قرار داد و توقع داشت که باور کنیم آنها آزاد هستند. این شرایط بدی است و باید تغییر داده شوند.چرا با ساکنان اشرف اینطور رفتار میشود؟ آیا موضوع گمانه زنی در رابطه با گذشته نظامی آنها است؟ تاریخچه نظامی وجود دارد. من در اشرف بوده ام. اما این موضوع به گذشته مربوط است. آیا موضوع رابطه با رژیم ایران است؟ مالکی قبلا کجا زندگی میکرد؟ مالکی در زمان صدام در ایران زندگی میکرد.بنابراین هرچه بیشتر افراد به لیبرتی انتقال داده شوند، شرایط بیشتر مثل زندان میشود. اما فشارهایی که بر اشرف میرود نیز جنایت است. من شخصاً به طور مرتب با دوستان خود در اشرف صحبت میکنم. من هر ماه با آنها از طریق تلفن صحبت میکنم. هر روز از طرف آنها ایمیل دریافت میکنم و از وقایع آگاهی دارم. من ویدئویی را که شما امروز در اینجا دیدید مدت کوتاهی بعد از وقوع آن حمله دیدم. من افرادی را که کشته شدند میشناختم. آنچه بر علیه اشرف انجام میشود اشتباه هست، همانطور که نقل مکان دادن آنها به لیبرتی کار اشتباهی است. در دورانی که در اشرف بودم با سازمان ملل متحد کار میکردم. آنها میترسیدند که به اشرف بروند. آنها کمپ پناهندگی اشرف را به عنوان کمپ پناهندگی سازمان ملل متحد میشناختند. اما من هیچ مأمور سازمان ملل متحد در آنجا ندیدم. آنها از طریق ویدئو نظارت میکردند. صلیب سرخ به آنجا نمی آمد تا زمانیکه برای آنها امن بود که این کار را کنند. آنها الان کجا هستند؟ آنها در اشرف و لیبرتی نیستند. آنها در خارج از لیبرتی هستند ولی در اشرف نیستند. صلیب سرخ بین المللی کجاست؟ کسانی که اینقدر دلشان میخواست که ساکنان را به ایران بازگردانند دیگر حاضر نیستند و در صحنه نمانده اند. من سعی کردم آنها را قانع کنم که پایگاهی را در اشرف ایجاد کنند اما این کار را نمیکردند. یونامی و سازمانهای مدعی کمک به این افراد کجا هستند؟ ما نیاز داریم که آنها برای کمک به وضعیت حاضر باشند. من در محلی کنار اشرف زندگی میکردم و معمولاً از آنجا بازدید میکردم و با خانواده هایی که به آنجا می آمدند صحبت میکردم. من هنوز یادداشت های خودم را در رابطه با کودکان و خانواده ها دارم که چه احساسی نسبت به خویشاوندان خود در اشرف داشتند و شکنجه هایی که خانواده های آنها به خاطر حضور خویشاوندان خود متحمل میشدند را میدانم. من با هر کسی که در اشرف صحبت میکردم میگفت در آنجا داوطلبانه مستقر است. من اعضای خانواده هایی را دیده ام که به در نزدیک شده و ادعا میکردند که بچه من در آنجا به زور نگه داشته میشود. یکی از آنها مصطفی بود. او هر روز پشت در بود. هر وقت من با دختر او صحبت میکردم و میپرسیدم که آیا مطمئنی میخواهی اینجا بمانی او جواب میداد بله! ساکنان اشرف تسلیحات خود را تحویل دادند و موقعیت افراد حفاظت شده دریافت کردند و به زندگی خود با یونیفورم نظامی ادامه دادند به نظر من، شیوه زندگی آنها و انضباط آنها تنها شیوه برای ماندگاری آنها بود. آیا میتوانید ۲۴ ساعته و ۷ روز هفته را در کمپ تصور کنید، که ارتش عراق در خارج از آن مستقر شده است و پلیس عراق آماده دستگیری است و نیروی قدس هم مدام موشک پرتاب میکند؟ انضباط لازم است تا به حیات خود ادامه دهید. آنها قهرمان هستند و شما همه باید آنها را در مقام قهرمانان ببینید. هر کس که امروز ادعا میکند که اشرف پایگاه شبه نظامیان است به نظر من بسیار مغرضانه حرف میزند و نسبت به رنج ساکنان اشرف بی احساس است.امروز در چه نقطه ای هستیم؟ برای حفاظت و نقل مکان ساکنان اشرف چه کاری باید انجام داد؟ همانطور که همه ما میدانیم و از سخنرانان امروز شنیده ایم، تقریباً ۱۲۰۰ تن از ساکنان به لیبرتی رفته اند. ما از یک مورد مرگ خبر داریم. شرایط کمپ قابل تحمل نیست. پلیس عراق دوربین در آنجا نصب کرده و پلیس با یونیفورم و همچنین تیمهای ویژه ضربت در کمپ پخش شده اند. دولت عراق قصد ندارد که آنها را به جای دیگری ببرد، به رغم اینکه خانم رجوی پیشنهاد منتقل کردن آنها به مناطقی در اردن را داده است. دولت عراق آماده نیست که از این پیشنهاد پشتیبانی کند. ساکنان دیگر ابزار تأمین نیازهای خود را ندارند. نتیجه اینکه کمپ لیبرتی یک زندان است. یک کمپ پناهندگی نیست. بنابراین نقل مکان ساکنان اشرف به لیبرتی بنظر من احمقانه ترین کار ممکن در جهان است. چرا کارمندان سازمان ملل متحد را به اشرف نمیبرند؟ چرا ساکنان را به بغداد به یک زندان میبرند؟ باید سازمان ملل متحد به اشرف برود. اما اولاً ما باید وزارت خارجه را وادار کنیم که نام سازمان مجاهدین خلق را از لیست تروریستی حذف کند. ثانیاً، نقل مکان ندادن ساکنان اشرف به لیبرتی هیچ ربطی به موضوع لیست گذاری ندارد. این دو موضوع جدا از یکدیگرند. سازمان ملل متحد باید یک دفتر در داخل لیبرتی تأسیس کند. آنها همچنین باید دفتری در اشرف برای حفاظت از ساکنان دایر کنند. هیچ جابجایی نباید صورت گیرد تا زمانیکه برخی از این موضوعات حل شوند. تیمهای بازدیدکنندگان حقوق بشری باید در صحنه حاضر باشند تا اطمینان حاصل کنند که شرایط زندگی منطبق با استانداردها است.از وقتی که به من دادید متشکرم. ساکنان اشرف باید برای همه ما در اینجا از اولویت برخوردار باشند

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

دزدی که در حال فرار داد میزد بگیرید دزد را

سایت تابناک و خبر گزاری فارس و پرس تی وی (غیر قانونی در انگلیس) و ...تمامی دستگاه دروغ پراکنی رژیم آخوندی .،خبری جعلی را از سایت دیگر وزارت اطلا عا ت موسوم به هابیلیان نقل کرده اند :
سيدسليمان حسيني روز يک شنبه (۳۰ بهمن، ۱۹ فوريه) گفت که حملات در تايلند از سوي گروه مجاهدين خلق براي خدشه دار کردن اعتبار ايران طراحي شده بود سلیمان الحسینی که مدیر مرکز مطالعات اسلامی موسسه المهدی نیز می‌باشد، ادامه داد: گزارشی سری از سوی سازمان امنیت ایران نیز نشان می‌دهد، افراد مرتبط با بمب گذاری اخیر در بانکوک اعضای گروهک منافقین هستند پس معلوم میشود که منبع خبر وزارت اطلا عا ت منحوس و بدنام آخوندی است ،خوب پس چرا حالا که وزارت اطلا عات به یک چنین اسناد مهمی دست پیدا کرده است به جای معرفی کردن مجاهدین خلق ایران بعنوان قویترین و اصلیترین دشمن دیکتاتوری آخوندی که هر اتفاقی که بر علیه رژیم پیش بیاید ،در ان دست دارند این اسناد را به پلیس و مقامات قضا یی تایلند تحویل نمیدهد تا حسابش را با دشمن قدیمی و همیشگی تسویه کند ،اما خارج از این اعتراف صریح رژیم به درماندگی در مقابل مجاهدین خلق ایران ،قضیه این است که بعد از عملیات تروریستی ناموفق یکی بعد از دیگری رژیم از خاک امریکا برای کشتن سفیر
 عربستان در امریکا تا هند و ......رژیم نیاز دارد که به عوامل هراسان خود در همه جا دلداری دهد و به نوعی به آنها بگوید که تنهایشان نمیگذارد ،از آنجا که بعد از این عملیات تروریستی در تایلند ،حتما تحقیقات مفصلی در باره روند صدور بنیادگرائی به تایلند و همچنین تمامی همکاریهایی که عوامل رژیم در تایلند به این ۴ تروریست رژیم ایران داده اند ، انجام خو ا هد شد و مسلما پای خیلیها از جمله همین ملا سید سلیمان حسینی به میان خو ا هد آمد ،آخوند مصلحی برای فرار از ماجرا با سناریو دزدی که فرار میکرد و میگفت بگیرید دزد را به میان آمده تا شاید از ملا جیره بگیر تایلندی رفع اتهام کند
ملا حسینی تایلندی که پول مردم ایران بر اساس صدور تروریسم و بنیاد گرایی رژیم به اوهم داده میشده ،حالا دیگر وحشت کرده و باید جوابگوی همکاری با تروریستها باشد و ملا مصلحی عقب افتده (لقب نزدیکانش به او ) با حیله و تزویر آخوندی به خیال خام خودش دارد به او دلداری میدهد

                                                                                                                 فرهاد علیپور              

                                                                                                    

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

طرفدار زحمتکشان یا خامنه ایی ؟

۲۰ سال پیش ویدیو مصاحبه ایی را از علی کشتگر با مجری بی بی سی دیدم که در ان فرد نامبرده از دادگاه انقلاب ناراضی بود . مجری به این شخص روزنامه کار ( نشریه سازمان چریکهای فدایی ) را نشان میدهد که اعدام انقلابی هویدا را تبریک گفته بودند . علی کشتگر(چریکهای فدائی اکثریت )هیچ جوابی نداشت همانطور که از فردای بعد از انقلاب تا کنون در مراحل مختلف چیزی بجزخیانت به خلق و همراهی با دیکتاتوری مذهبی و.... در پرونده وی پیدا نمیشود . یکی دو سال بعد از انقلاب در خانه مادر" شهید تره گل " با حماد شیبانی که فراری بود ملاقات کردم ،و بعد از آن با مادر شهید به بهشت زهرا رفتیم جایی که تمام سنگ قبرها را شکسته بودند و حتی ایستادن یک مادر داغدار در کنار قطعه جرم محسوب می شد، رژیم خمینی می شکست و می کشت و تاراج می کرد ، بعد از آن به سه راه جمهوری آمدم جایی که ،عوامل حزب توده و" اکثریت" چریکهای فدایی در ماشین کمیته و سپاه مشغول لو دادن اعضا و هواداران سازمانهای انقلابی بودند. .بعضی از دوستان فدایی من چون به وسیله امثال علی کشتگر شناخته شده بودند برای حفظ جان خود با شرمساری زیاد خود را اکثریت چریکهای فدایی معرفی می کردند . کشتگرها و فرخ نگهدارها که خودشان را به حزب توده خائن وکشور را به شوروی فروخته بودند به سواحل امن اروپا و آمریکای سرمایه داری می آیند تا لقمه نانی هم اینور آب گیرشان بیاید . بعد از دور شدن خیانتکاران از ایران دوستان خوب فدائی من در تشکیلات کوچک به مبارزه خود با فاشیسم خمینی ادامه داده اند . قصه بعد از فروپاشی شوروی برای علی کشتگر ادامه دادن عنادش با خلق ایران است و در همراهی با فاشیسم مذهبی از شکنجه گران اوین هم پیشی میگیرد ،این جریان ، همانطور که اول انقلاب قتل جنایتکارانه هویدا را به خمینی تبریک گفتند .بعد از ان هم در لو دادن خانه های تیمی به پاسداران رژیم کمک کردند ،در عناد با سازمانهای انقلابی و دروغ و دریدگی از احمدینژاد جلو زدند و برای خوش رقصی و مشروعیت دادن به رژیم، تمامی موسوم به انتخابات ملاها را یا تایید کردند و یا در ان شرکت کردند .در انتخابات پیش روی رژیم هم بعضی از عوامل خود را نا محسوس کاندید کرده اند و این در حالی است که رژیم حتی منتقدان اصولگرای خودش را هم حذف کرده است و حتی موسوم به اصلاح طلبان هم این انتصابات را تحریم کرده اند .علی کشتگر و همپالکی هایش هما نانی بودند که از خمینی تقاضا میکردند که سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کند تا تروریسم رژیم در سراسر دنیا گسترده شود , علی کشتگر که همپالکی هایش به بهای دست بوسی خمینی و شراکت در ابقای دیکتاتوری مذهبی اکنون صاحبان پروژه های بزرگ ساختمان سازی رژیم شده اند وبه اندازه سایز کوچکشان از خودیهای رژیم هم خودی تر شده اند تا رژیم لقمه نانی از سفره خالی زحمتکشان و کارگران را برداشته و به سمت آنها پرتاب کند تا سگ حلقه به گوش خامنه ایی باشند

                                                                            
                              
فرهاد علیپور
                                                                                                     

۱۳۹۰ بهمن ۲۱, جمعه

پیدا کنید پرتقال فروش را ؟






سناریو جدید هماهنگ امریکا و رژیم ایران برای توجیه باقی نگه داشتن سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست تروریستی ،بیشتر از آنکه جنبه خبری داشته باشد ،برای مردم ایران خنده آور است ،۳۳ سال پیش غرب با تحمیل رژیم خمینی به انقلاب مردم ایران،قبل از هر چیز به شعور و آگاهی مردم ما توهین کرد
جانشین سفیر جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد، آقای اسحق آل حبیب رسماً آن نهاد جهانی را به دست داشتن در ترور مصطفی احمدی روشن، معاون بازرگانی تأسیسات غنی سازی نطنز متهم کرد.
این در حالی است آقای یوکیا آمانو، مدیر کل آژانس روز گذشته تأکید کرد که نام احمدی روشن در هیچ یک از گزارش های آن نهاد ذکر نشده و او نیز، احمدی روشن را نمی شناخته است.
خامنه ایی :این ترور بوسیله شبکه‌ی تروریزم بین‌الملل دولتی، با طراحی سرویسهای سیا و موساد و به دست امریکا و اسرائیل انجام شده است .
علی اکبر صالحی وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران در نامه ای که از طریق سفارتخانۀ سوییس در تهران برای مقامات آمریکا فرستاده این کشور را متهم به دست داشتن در قتل مصطفی احمدی روشن معاون تأسیسات اتمی نطنز کرده که چهارشنبۀ گذشته در نتیجۀ انفجار یک بمب در تهران کشته شد.
وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران در نامه اش تأکید کرده است که این کشور اسناد و مدارک معتبری دارد که نشان می دهند که سازمان اطلاعات آمریکا، سیا، ترور مصطفی احمدی روشن در تهران را طرحریزی و هدایت کرده است.

شیمون پرز رئیس جمهور اسرائیل :اسرائیل در قتل مصطفی احمدی روشن دخالتی نداشته است. رئیس‌ جمهور اسرائیل افزود، این‌که در ایران برای هر اتفاقی آمریکا و اسرائیل را سرزنش می‌کنند، امری متدوال است.
پیش از این آمریکا و بریتانیا نیز دخالت در ترور این مقام هسته‌ای ایران را رد کرده بودند. هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در واکنش به ترور مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی تاسیسات غنی‌سازی نطنز، دست داشتن کشورش در هر گونه اقدام خشونت‌آمیز را با قاطعیت رد کرده بود.
شبکه ان بی سی امریکا :
دو مقام ارشد دولتی در آمریکا دست داشتن سازمان مجاهدین خلق در این عملیات را تایید کرده اند و یکی از آنها به شبکه ان بی سی گفته است تمام پیش فرض های قبلی درباره نقش این سازمان در ترورها درست است.
اما یکی دیگر از این مقامات گفت این امر هنوز صد در صد تائید نشده است.
سازمان مجاهدین خلق در تکذیب این خبر گفت: "هیچ عضوی از سازمان مجاهدین خلق در اسرائیل نبوده و نیست. سازمان مجاهدین خلق قطعا هرگونه دخالت در این کار را رد می کند."


یک سخنگوی مجاهدین حرف احمقانه مقام ناشناس آمریکایی مبنی بر ترور نفر هسته ای رژیم را که آیت الله بی بی سی و شرکا به بازنشخوار آن مبادرت کرده اند نمونه دیگری از همان ”امدادات غیبی” استمالت گران نظام کثیف آخوندی توصیف کرد وافزود: مقام ناشناس، و کسانی که از درهم ریختن بساط اتمی آخوندها توسط مجاهدین زیان دیده اند، اکنون با لودگیهای باب طبع آیت الله بی بی سی، درصدد جبران مافات و توجیه تراشی برای ادامه لیستگذاری ننگینی هستند که به آخوندها جواز قتل و سرکوب میدهد.
سخنگوی مجاهدین خاطرنشان کرد: تمام مردم ایران میدانند که شبکه جعل و خبرسازی آیت الله بی بی سی و هم ریشان، همچنانکه در اسناد ویکیلیکس در مورد وادار شدن دولت انگلیس به خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی فاش شده است، یک معامله رسوا با رژیم منفور آخوندی برای طعن و لعن مقاومت ایران از سوی شبکه ارتجاعی – استعماری بی بی سی بزبان فارسی است.
چسباندن رمزی یوسف و بمبگذاری در حرم امام رضا به مجاهدین نیز، فقط بازنشخوار اراجیف اطلاعات آخوندها توسط آیت الله بی بی سی و همگنان است.
شایان یادآوری است که خبر مجعول نسبت داده شده به یک مقام ناشناس آمریکایی، که حتی حاضر به بیان اسم او هم نشده اند، بلادرنگ توسط شبکه و سایتهای سپاه و اطلاعات آخوندی و ”سبز بی هزینه”، مورد استقبال قرار گرفت و سرکرده پیشین سپاه پاسداران نوشت ”این خبر در زمانی که اتحادیه اروپا تلاش دارد این سازمان را از لیست گروههای تروریستی خارج کند، تاثیر مهمی بر آگاهی هرچه بیشتر افکار عمومی جهانی از پشت پرده سناریوهای شکل گرفته علیه جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت”

فرهاد علیپور